در خندههای صبحدم نیمه ماه مبارک، یک میلاد نهفته بود، که دامن دامن زیبایی و حُسن به بشریت ارزانی داشت و همه ما را بر سفره احسانش مهمانِ کرامت او ساخت، تا از مائده معنویتی خدایی بهرهمند شویم.امروز هم، پس از گذشت هزار و چهارصد سال، شادی و شعفی را که با تولدش در خانه علی و فاطمه(علیه السلام) پدید آمد، میتوان حس کرد فاطمه(سلام الله علیها)، دریای پیوسته به رسالت بود و علی(علیه السلام) مسندنشینِ امامت، وقتی این دو دریا به هم پیوست، غواص آفرینش از تلاقی این دو دریا، «گوهر حُسن» به چنگ آورد، لؤلؤ سبز این دو دریا، «حسنبن علی(علیه السلام)» بود.
سلام بر غریب بقیع!
سلام بر او که با عصمت و طهارت فاطمى، در خاک غریبانه بقیع آرمیده است و آفتاب و ماهتاب، تنها سنگ مزار اویند و سایبان خستگى هاى تربتش، تنها، بال کبوترانى است که روز و شب بر آن خاک بوسه مى زنند!
سلام بر پاره هاى جگری که از گلوى جگرپاره هستى فرو ریخت . و کربلا، همان لحظه در خویش آغاز شد؛ همان جایى که مهربانى بى همتاى حسن بن على علیه السلام روبه روى یک جفت چشم خیانت کار، پرپر مى زد و سینه اش در اقیانوس زهر، غوطه ور بود؛ همان جایى که ذره ذره هاى روح امامت، چون تل خاکستر در تشت فرو مى ریخت و زنى دست در دست ابلیس، پشیمانى گاه و بى گاهش را دست به سر مى کرد.